۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه

اگر نان گران شد

نان اگر گران شد در این کشور خیلی از مردم اختیار زبانشان وحتا جانشان را از دست می دهند و دیگر به هیچ چیز فکر نمی کنند جز سیر کردن شکم خویش .آنگاه که نتوانند شکمشان را نیز سیر کنند شاید دست از جان بشویند وبه خیابانها بیایند وبه اعتراض بپردازند وتازه این میشود شورش نان .شورش نان به شورش عمومی بدل می شود وهیچ حکومتی را توان جلوگیری از این شورش نیست چون با انسانهایی سرو کارت افتاده که چیزی برای از دست دادن ندارند.شورش نان اعتراضی مدنی نیست که بتوان با مسالمت باآن برخورد کرد ویا از در گفتگو به آن وارد شد .شورش مردم طبقه متوسط به بالا هم نیست که با خشونت وبگیر وببند درش را تخته کرده و به فضای مجازی روانه اش کنی وهزار انگ به آن بچسبانی .راهپیمایی نمادین روشنفکر ودانشجو نیست تا با زهر چشم گرفتن وایجاد خفقان به تعویقش بیندازی .شورش نان برق آسا تر و خود جوش تر از آنست که توان مقابله با آن از طرف صدا وسیما ودروغهای دولتی ورسانه ای نیمه جان وجود داشته باشد.نان نیروی شگفت رسالت را مغلوب میکند وسیلش بنیاد نا منسجم ونا عادلانه ریا ودروغ و تبلیغات را رو خواهد کرد وبه نا کجا آباد می فرستد.

پی نوشت :در استان گلستان نان دو برابر شدواین ابتدای ویرانیست

۱۳۸۹ شهریور ۱۷, چهارشنبه

دور زدن آزاد

من نمی دانم دور زدن تحریمها به چه شکلی امکان دارد انجام شود اما این را میدانم که در ایران همه چیز را میشود دور زد .دور زدن این جا کار ساده ایست که به آسانی حرف زدن می توان انجامش داد.میشود سالها قانون را دور زد بی آنکه کسی به دور زننده متعرض شود .میشود اخلاق را دور زد یا به کل دور ریخت بی آنکه کسی متوجه این کار شما شود .میتوان گفت قانون بی قانون و به راحتی به نان ونوا وپست ومقامی رسید به شرط آنکه راهش را بلد باشی ولمش را بدانی.تحریمها را هم میدانم دور زده اند اما به چه قیمتی و به نفع چه کسی نمیدانم ومیدانم .صحبت از دور زدن تحریمهاست ومردم باید خودشان را آماده موج جدیدی از بی سروسامانی بازار وگرانی کالاهای گوناگون آن کنند وبه هر قیمتی بهای آن را بپردازند که تا ما چنین مردمی داریم عده ای هیچ نگرانی از این دور زدنها ندارند ودر واقع این دور زدنها برای مردم است تا آب دیده تر شوند .

۱۳۸۹ شهریور ۱۵, دوشنبه

سعدی انقلابی

خدا ترس را بر رعیت گمار
که معمار ملکست پرهیزگار

بد اندیش تست آن و خونخوار خلق
که نفع تو جوید در آزار خلق

ریاست به دست کسانی خطاست
که از دستشان دستها بر خداست

نکو کار پرور نبیند بدی
چو بد پروری خصم خون خودی

مکافات موذی بمالش مکن
که بیخش بر آورد باید ز بن

مکن صبر بر عامل ظلم دوست
که از فربهی بایدش کند پوست

سر گرگ باید هم اول برید
نه چون گوسفندان مردم درید .





























۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه

ما را چه غم که ....

جنبش سبز زنده است و از قضا با توجه به بر نامه های مختلف حکومت (حمله به خانه کروبی وحمله به مسجد قبای شیراز و مانور امنیتی در روز قدس )شاید آتش زیر خاکستر باشد وما ندانیم .راهی نیست جز این حمله های پراکنده ونسنجیده .شاید آنان بهتر از هر کسی میدانند که این حملات بیش از آنکه مردم را بترساند ضعف خودشان را نشان میدهد .اما چاره چیست ؟آنها نا گزیر به انجام این حملاتندو تنها راه مقابله را در این میدانند وخب این هم تحلیلی است وآنها این چنین تحلیلگرانی را دارند که عاقبت کشور نفت خیزما اینست و امید که این نیروهای کاری تا پیروزی نهایی بر سر کار باشند

۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه

شصت وهفت

  • اعدام ها در جمهوری اسلامی از پشت بام مدرسه رفاه در روز روشن ودرست در روزهای اول انقلاب شروع شد این یعنی اینکه همه انقلابیون نقشی اساسی در آن داشتند واعتقاد به چنین شیوه ی برخورد با مخالفان.تا اینجا وکمی جلوتر تقریبن همه هم دست وتا حدودی راضی از تسویه حساب سراسری .شایدتنها در این بین بازرگان در راس دولت موقت وتنی چند از وزیرانش مخالف اعدام های دسته جمعی  بودند وزیاد با انقلابیون دیگر همرای نشدند.ماجرای اعدام یا قتل هویدا نمونه خوبی بر این ادعاست.انقلاب در دیگر کشورها   کم وبیش  چنین رویه ای را با شدت گاه بیشتری نیز از سر گذرانده است .به این دلیل وشباهتهای بیشتر در پار ه ا ی موارد شاید بتوان گفت انقلاب به معنای کلاسیک کلمه ناگزیر است سیر تدریجی خود را طی کرده و پس از مدتی کش وقوس و مقد س گشتن ومتوهم شدن رهبران نسل اول کم کم از رونق بیفتد و شروع به پوسیدن کند .
  •   دسته بندیهای مشخص قبل انقلاب در زندان وبیرون از آن واضحتر از آنست که کسی در پی انکارش باشد . نقش مبارزین وفعالین سیاسی با گرایشهای متفاوت در سرنگونی سلطنت را هم همه حتا تا امروز کم یازیاد پذیرفته اند.اگر چه همه اعتقاد شان بر اینست که دیگران منحرف گشته اند وآن چه می خواستند نشد این داعیه گاه از تریبونهای حکومتی و از طرف مسولین اول مملکت هم به گوش میرسد که  بیشتر به تعارف شبیه است یا در نهایت گله از دیگر دست اندر کاران .این دسته بندیها تا امروز همچنان وجود دارندوبه حیات خود ادامه میدهند.عده ای در در راس حکومت ازدست آوردها وانقلاب دفاع می کنندوعده ای دیگر در داخل به منتقدین جدی وضع موجود بدل گشته اندبعضی را قبول دارند وبعض دیگر را رد می کننو خاهان تغییرند. بر طبل جدایی می کوبند اماآرام در پی کسب قدرتند ولی نه چندان عجول وبی محابا گروهی را مردم قبول دارند وگروهی دیگر مردم را در دست دارند.مردم اما چند دسته اند عده ای سی سالست با اینان مخالفند که اگر چه زیاد نیستند اما کم هم نبودند دیگرمردمی هستند با سابقه کمتر ومخالفتی آرامتر بیست سالی از مخالفتشان می گذرد وشاید بیشتر نه توان انقلاب داشتند ونه اصلاح "با معارضین قبل هم آبشان به یک جوی نمیرفت تا رویهمرفته دست به کاری زنند که غصه سرآید. بیشتر شان عزا دارند و از دست داده ای دارند وعده ای هم به نوعی در گیر وداری این چنین.کم کم اما بر سیل مخالفین افزوده شد تا امروز که میبینیم تقریبن همه دم از مخالفت میزنندواعلان انزجار می کنند به گناها ن کرده وناکرده اعتراف می کنندبیانیه عذر خواهی منتشر میشود وهر کس به نوعی گذشته خودش را زیر سوال میبرد تا شستشویی کرده باشد واز نیش وکنایه برهند. سروش وگنجی وساز گاراومهاجرانی واین اواخر تاج زاده ودیگران ریز ودرشت  هر کدام در نوبتهای متفاوت گذشته را تا حدودی نقد کردند واظهار ندامت از ما وقع .از اشتباه در انقلاب فرهنگی گفتند تا اعدامهای 67 وسکوت ورضایت" به نقد حاکمیت نشستند وبه نوعی تاوان دادند وتا حدی راحت شدند.
  • گروههای دیگر که از ابتدا کنار گذاشته شدند خود نیز بر چند دسته اند .دسته ای به داده رضا دادند وگره به ابرو آوردند وبه گوشه ای خزیدندوهنوز نیز صدای خاصی ندارند . گاه گاهی به محفلی دلخوشند وشاید انگیزه ای برایشان نمانده است .ملی گرایان شاید دوباره دارند جان می گیرند وبه کمک جنبش سبز آنها هم شاید خودی نشان دهند وبه صحنه بیایند.ملی مذهبی ها ونهضت ازادی ها هم مثل سابق در تاریکیند واین روزها بیشتر در سایه.جان تازه ای گرفته اند وبه همراهی جنبش سبز آمده اند واصولن آنان همراهان خوبی هستند برای هر مخالف حکومتی که آرام و محتاط حرکت کند .همراهان همیشگی نهاد های مدنی و سیاست مداران کهنه کاری که جدی گرفته نمی شوندچه از طرف حاکمین چه مردم .البته این روزها شاید اوضاع کمی فرق کند . تا خودشان چه بخاهند.چپ گرایان با طیف های گوناگون داخل وخارج هم که یواش یواش از صحنه کنار زده شدند وداشتند فراموش میشدندهم با شور و شوق فراوان وانقلابیشان به صحنه آمده اند خواهان دگرگونی کاملند وبدون تعارف گاه همه رابایک ادبیات می کوبند وگاه به عد ه ای تخفیف میدهند.تمامی گروههای مخالف داخل وخارج تند رو ومحافظه کار از هر جناح سیاسی  با هر گرایش و ادبیاتی حق خود می بینند که به جنبش مردمی بپیوندندو آنرا همراهی کنند به نقدش بنشینندو از آن بترسند در عین حال که به آن دلخوش باشند.این حق را هیچکس و در هیچ فضای سیاسی واجتماعی  نمی تواند از آنها بگیرد. کسی نیز نمی تواند این امتیاز را مال خودش بداند وآنگاه از طرف مردم به آنها تقدیم کند.جنبشی راه افتاده شکل گرقته کشته داده زخمی داده و هزینه های زیادی به مردم وارد کرده که هیچ حزب یا دسته وگروه خاصی نمی تواند داعیه دارش باشد .این جنبش مردمیست واین مهمترین ویژگی آن است.شعار خاصی ندارد و وام دار گروه مشخصی نیست با هیچ کس عهدی نبسته و هیچکس را از خود نرانده هرکس ذره ای به یاریش آمد به دریای مردم پیوسته و هرکس لحظه ای سدش شد سیل خاهدش برد که از این دست فراوان دیده وخاهددید اگر چه نو نهال است ودر ابتدای بالندگی است. به همراهان خود می بالد واز دشمنانش هراسی ندارد.ناگزیر روبه جلو میرودآخر موفق خاهد بود.رهاوردش بی شک رهاییست. 
  • اعدامها که ادامه پیدا کرد کم کم حرف وحدیثها شروع گشت وقول وقرارها یادآوری شد .عوامل سلطنت که کشته ودستگیر شدند همه کف زدند.کردستان که شلوغ شد عده ای پا پس کشیدند وعده ای پا سفت کردند وخلخالی دست به کار شدوتا آخر ماند. بعد که نوبت به خودیها رسید وقطب ز اده به دار سپرده شد وبنی صدر فراری گشت باز دسته ای شاد شدند .بازرگان که در مجلس هم هو میشد با رفیقانش که ازموقتی بودن دولت طرفی نبسته بودند این بارسر به زیر انداختند وشیر فهم شدند.با این همه باز دسته ای شادمان از این همه فتح.اعدامها  ا ما ادامه داشت.منتظری که نایب امام شدعده ای زندان بودند وگروهی از جنگ کشته و زخمی بر می گشتند.شهرها پر بود از صدای شیون وسوت خمپاره وشلیک موشک وباران بمب .موسوی نخست وزیر بود وجنگ هشت سال تمام طول کشید .موسوی اردبیلی رییس دیوان قضابودو چند هزار نفری در زندان .مجاهدین خلق که پس از درگیریهای فراوان درون شهری در تهران ودیگر شهرها ی بزرگ وبمب گذاریهای زیاد وکشته وزخمی کردن سران نظام ودادن تلفات زیاد تقریبن از کشور رفته بودندبا پایان جنگ وبا این برداشت که جمهوری اسلامی قدرت برخورد با آنها را ندارد حملاتی چند وپراکنده را آغاز کردندکه به شکست انجامید وتعدادی زیاد کشته وزخمی روی دست مردم کشور گذاشت.در این بین زندانیان سیاسی که اغلب از مجاهدین خلق وتعدادی نیز از چریکهای اقلیت بودنددر زندانهای سراسر کشور محاکمه وبه اعدام محکوم شدند .حکم آنان در سکوت خبری اجرا شد وهیچ یک از مسولین کشوری از این مو ضوع حرفی به میان نیاورد.منتظری قائم مقامی را ول کر دوبر آشفت ونامه نوشت وشکوه کر دوعزل گشت .موسوی هم که نخست وزیر بود همچنان ماند تا سالی بعد وموسوی اردبیلی هم که امروز مرجع گشته رییس قضابود .
  •  هیچ یک چیزی نگفتند .نه میهمان و/نه میزبان و/نه گلهای داودی/
  • دیگران که تکلیفشان روشن است وهنوز به روال سابق با مردم آنگونه رفتار میکنند که عقید ه شان است ودوست دارند.موسوی در این میان اما راهی دیگر را برگزیده به ظلمی که در حق خودش ومردم شده اعتراض کرده واین طور که پیداست قصد کوتاه آمدن ندارد .فریاد را بر سکوت ترجیح داده وبه میدان آمده وعلمداری هم میکند .میگوید که نباید در برابر ظلم ساکت شد وباید اعتراض کرد واین حق طبیعی هر کسیست.انصافن کار بلد است وصبور نه می هراسد ونه جار وجنجال می کند بیانیه میدهد ودیدار میکند وریشه ای حرف میزند واحساساتی نمیشود.با تجربه است وکار دیده کم وکسری برای رهبری جنبش ندارد ودر این وضعیت از همه بهتر جواب میدهد( اگر خاتمی ورفسنجانی بگذارند)کروبی از جنسی دیگر است
  • اصل مطلب این است که این روزها وبیشتر در فضای مجازی بحثهای دامنه دار وکهنه ای در می گیرد برای سکوت موسوی در مورد اعدامهای دهه شصت وبه خصوص سال شصت وهفت.من هم با این دغدغه به میدان آمد ه ا م که نگاهم را در این مورد بنویسم و تا حدودی نیز سعی کنم که بیغرضانه و دور از داوری به واقعیت نگاه کنم .ناگفته پیداست که با توجه به نگاهی که به مسایل مختلف دارم ازغرض نیز عاری نیستم و چه باک .این که مدام موسوی را به بی اختیاری در دوران مسولیتش متهم کنیم نه کار درستییست ونه پاسخی در خور. از یکسو نا قابلیتی اورا نشان داده ایم واز سویی بی تفاوتیش را دوستداران دو آتشه موسوی بیشتر به دام این گونه جوابها می افتند آنان گویی غافلند که او قرار است نقش تاریخی تری ایفا کند که به مراتب از نقشهای پیشین اهمیت بیشتری دار د.من نمی دانم موسوی چه گونه در این مدت کوتا ه این همه طرفدار دوآتشه پیدا کرده که کسی را از درون جنبش یارای نقد گذشته وحال اونیست طرفدارانی که از قضا قریب به اتفاق به نسلی تعلق دارند که چیزی از فضای دهه شصت به خاطر ندارند ویا از نسلیند که خود موافق آن بر خوردها بودند.موسوی دوست داشته باشیم یا نه در بد ترین شرایط تاریخی این مملکت مسولیت داشته وقابل نقداست .تاکید می کنم نقد ونه حذف.نباید اورا این همه تنزل داد که بی خبر بوده وبی تقصیر وبی خیال .چگونه می شود که خیلیها از این جریان با خبر می شوند که کاره ای نبودند ونخست وزیر مملکت نه !چرا باید سکوت کند به جز پاره ای مصلحتها که خودش هنوز هم بر آنان اصرار دارد ودوستدارانش نه !او میداند که در این مملکت چه بسیار اتفاقات ناگوار که رخ داده ودم بر نیاورده !من فقط می توانم بگویم که شیوه کار موسوی جار وجنجال بازی نیست وخود راخلاص کنم اما آیا دیگران اینرا از من می پذیرند؟!چرا او باید سکوت کند .این سوالیست اساسی و بهتر است که خود پاسخی برایش پیدا کند تاطرفدارانش که او را متهم به بی مسولیتی میکنند .نهایت بی اختیاری می تواند نپذیرفتن مقام باشدو این ابتدای سیاست است.با این توجیه موسوی می شود مقام پرست به هر قیمتی.ما نباید نگران نقد موسوی باشیم او با این حرفها ونقدها نه منفور میشود ونه به کناری رانده میشود چرا که کسی در این موقعیت نیست که بخواهد جای او را بگیرد .حق موسوی ضایع شده ومردم .نه دیگری ومردم .این جنبش اگر چه ریشه ای تر از انتخابات است اما به آن گره خورده وبعد از انتخابات به راه افتاد.اما نقد موسوی باید فرصتی برای اقتدار طلبان به وجود نیاورد تا فرصت طلبانه وارد بازی شوند وبا امکاناتی که در دست دارند مغادله را به کل تغییر دهند.موسوی باید بماند ونقد شود تا رو به جلو حرکت کند وبدانیم که امکان دارد اشتباه کند و اینکه دعوا بر سر تصاحب قدرت نیست .  وباید تاکید کنیم که اصلاح طلبان درونی  که امتحان هم پس داده اند باید با نگاهی کلی به همه چیز ننگرند وتازه واردی خود را حمل بر غیبت دیگران نکنند که :از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود/زنهار ازین بیابان وین راه بی نهایت

۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

روسیه چه گفت؟

روسیه در گوش امریکا گفت سیستم دفاع موشکی را که به ایران فروخته ایم وپولش را بالا کشیده ایم حالا حالا ها نمی دهیم و فعلن با همین نیروگاه نصف ونیمه بوشهر سر شان را گرم می کنیم تا هم دلسرد نشوند از ما وهم بیشتر بر آنها نظارت داشته باشیم .
روسیه در گوش ایران گفت ما به آمریکا کاری نداریم و خودمان میدانیم چطور با همسایگان قدیممان تا کنیم که بتوانیم همیشه آنها را داشته باشیم و همیشه هم روابطمان عاشقانه باشد.روسیه در شورای امنیت گفت ایران قصد ساخت بمب اتم را دارد وباید تحریم هسته ای شود و پای تحریمها را به راحتی امضا کرد و اسنادش موجود است.روسه با خودش می گوید ما که تازه به دوران رسیده نیستیم سالهاست این کشور را داریم بازی میدهیم و قرنهاست هی می بریم وکم نمیشودو آخر کسی نیست چیزی بگوید وحتمن همه راضیند که کسی صدایش در نیامد وما هم که راضییم به رضای آنها.روسیه دیگه چی گفت ؟اودیگر چیزی نگفت فقط گفت کاش همه مثل ایران بودندآنوقت معلوم میشد کی ابر قدرت دنیاست .روسیه فعلن رفت بخوابد.بیچاره خیلی خسته بود.